جدول جو
جدول جو

معنی گریبان کش - جستجوی لغت در جدول جو

گریبان کش(خوَرْ / خُرْ)
گریبان کشنده. کسی که گریبان دیگری را گیرد و کشد:
یار گریبان کش و دامنکشان
آستی از رقص جواهرفشان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
گریبان کش
کسی که گریبان دیگری را بگیرد و بکشد: یار گریبان کش و دامنکشان آستی از رقص جواهر فشان. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گریبانک
تصویر گریبانک
حلقه ای از گوشوارک ها که در پای گل های چتری قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
(گِ نِ)
کمر کوه و جایی که در میان کوه بود. (آنندراج) :
گریبان کوه است و دامان صحرا
اگر هست ما را گریبان و دامان.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
رجوع به گریبان دشت شود
لغت نامه دهخدا
(گِ نِ دَ)
میان دشت. وسط دشت، چون کمر کوه:
کرده برون سر ز گریبان دشت
گشته لباس همه دامان دشت.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ نَ)
مجموع برگه هایی که در قاعده پایک های فرعی (گل آذین) قرار گرفته اند گریبانک نامیده میشوند. رشد گریبانه و گریبانک در بعضی از گل آذین های چتری زیاد نیست و حتی بعضی از آنها فاقد گریبانه و گریبانک میباشند. (گیاه شناسی ثابتی ص 452)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ خوَرْ / خُر دَ)
گریبان کسی را گرفتن و کشیدن:
بخلق و فریبش گریبان کشید
بخانه درآوردش و خوان کشید.
سعدی (بوستان).
نه دل دامن دلستان میکشد
که مهرش گریبان جان میکشد.
سعدی (بوستان).
بدست جذبه چو دلجویی رضای پدر
ز هند سوی وطن میکشد گریبانم.
صائب
لغت نامه دهخدا
(حَ کَ دَ)
عزلت گرفتن. کنار کشیدن: متعرضان مملکت و متمردان دولت سر در گریبان عزلت کشیدند. (سندبادنامه ص 9).
سلامت خواهی از چشم بدان سر در گریبان کش
که از گردن فرازی بر هدفها تیر میریزد.
صائب
لغت نامه دهخدا
تصویری از گریبانک
تصویر گریبانک
مجموع برگه هایی که در قاعده پایکهای فرعی گل قرار گرفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
گریبان کسی را گرفتن و کشیدن: بخلق و فریبش گریبان کشید بخانه در آوردش و خوان کشید. (بوستان)
فرهنگ لغت هوشیار